Saturday, November 22, 2008

"برادر جان" با صدای ماندگار "داریوش"

برادر جان نمیدونی چه دلتنگم / برادر جان نمیدونی چه غمگینم / نمیدونی نمیدونی برادر جان / گرفتار کدوم طلسم و نفرینم / نمیدونی چه سخته در به در بودن / مثه طوفان همیشه در سفر بودن / برادر جان برادر جان نمیدونی / چه تلخه وارث درد پدر بودن / دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه / دلم تنگه از این روزهای بی امید / از این شبگردیهای خسته و مایوس / از این تکرار بیهوده دلم تنگه / همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس / دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه / دلم خوش نیست غمگینم برادر جان / از این تکرار بی رویا و بی لبخند / چه تنهایی غمگینی که غیر از من / همه خوشبخت و عاشق عاشق و خرسند / به فردا دلخوشم شاید که با فردا / طلوع خوب خوشبختی من باشه / شبو با رنج تنهایی من سر کن / شاید فردا روز عاشق شدن باشه / دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه

Tuesday, July 22, 2008

به یاد احمد شاملو

آن غول زیبا

پرتو نوری­علا


که گفته است / من آخرین بازمانده فرزانگان زمینم؟
من آن غول زیبایم / که در استوای زمین ایستاده است
غریق زلالی همه آب‌های جهان / و چشم‌انداز شیطنتش
خاستگاه ستاره یی است.
«‌شکفتن در مه‌»

وقتی در خلوت خویش، اشعار شاملو را زمزمه می‌کنید و از همزبانی او با دل و روح خود شگفت زده می‌شوید، وقتی قدیمی‌ترین شعرش را تَر و تازه و پر از مصداق در برابر خویش می‌بینید، آیا میان آن «رندی» که هفتصد سال پیش تک و تنها به جنگ با ظلم و زهد فروشان رفت و با صدای بلند اعلام کرد «‌پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم» شباهتی با این «غول زیبا» نمی‌بینید که به صداقت و جرأت اعتراف می‌کند که به نیازها و خواهش‌هایش دلبسته است و در ورای این دنیای خاکی به هیچ چیز اعتقادی ندارد؟
احمد شاملو در سخنرانی خود تحت عنوان «مفهوم رندی در حافظ‌» که به سال ۱۹۹۰ در دانشگاه هاروارد ایراد کرد، «‌رند‌» را کسی می‌خوانَد که مصلحت اندیش نیست و غم بیش و کم ندارد. از این رو به آسانی پرده از روی واقعیت‌های کتمان شده یا فراموش شده برمی‌دارد. او در همین راستا از مفهوم «‌روشنفکر» یاد می‌کند. به نظر او در جوامعی چون جامعه ایران که سال‌ها تحت ظلم و انقیاد بوده، کلمه روشنفکر نه مترادف انتلکتوئل غربی، که چیزی معادل «‌رندی» است. از نگاه شاملو روشنفکر کسی است که مرعوب هیاهوی بسیار نمی‌شود، در قدرت‌های حاکمه شریک نیست، و آگاهی را بی‌هیچ کم و کسر و ملاحظه‌ای به میان توده‌های مردم می‌برد.

Sunday, July 13, 2008

گورستانی با سنگ های شکسته

سرمایه،سحر افاضلی: گور شکسته مرتضی محجوبی و مزار ابوالحسن خان صبا که دیگر اثری از آن نمانده، مهجور و گمنام در گورستان ظهیرالدوله به فراموشی سپرده شده است.به غیر از گور فروغ فرخزاد که بیشترین بازدیدکننده را دارد مزار غلامحسین درویش خان، رضا محجوبی نوازنده ویلن، حسین یاحقی، حبیب سماعی نوازنده مشهور سنتور، داریوش رفیعی خواننده ترانه معروف «زهره» و قمرالملوک وزیری نخستین خواننده زن ایرانی نیز در این گورستان است.
اگر از سنگ قبر شکسته مرتضی محجوبی عبور کنیم به گور ایرج میرزا اولین هنرمندی که در سال 1344 در باغ خانقاه صفی علیشاه دفن شده، می رسیم. به جز ملک الشعرای بهار سیاستمداران بسیاری نیز در این گورستان دفن شده اند. مستثارالدوله صادق ازرجال مشروطه، حسن تقی زاده از فعالان جنبش مشروطه و محمد مسعود مدیر روزنامه «مرد امروز» از بزرگان تاریخ ایران هستند که در کنار مقبره ظهیرالدوله صاحب این باغ به خاک سپرده شده اند. پیرزنی که سرایدار گورستان تاریخی ظهیرالدوله است مدت هاست از کسانی که برای بازدید از گورستان بعدازظهرهای پنجشنبه پشت در گورستان منتظر می مانند هزارتومان ورودیه می گیرد. هنوز هم مثل گذشته گورستان ظهیرالدوله فقط از سه تا پنج بعدازظهر به روی مردم باز است. گورستان ظهیرالدوله دارای سند وقفی است و خانقاه کوچکی که در کنار گورستان وجود دارد نیز توسط خود ظهیرالدوله وقف شده است. این روزها نوه پیرزن، عصرهای پنجشنبه در را به روی بازدیدکنندگان باز می کند و با تاکید می گوید: «به زیارت آقا ظهیرالدوله هم بروید.» کمی دورتر از آرامگاه ظهیرالدوله روی قفسه فلزی چرخان نوه 14 ،15 ساله پیرزن، عکس هایی از فروغ فرخزاد را که از کتاب های قدیمی شعرش کپی شده، می فروشد، عکس فروغ با برادرش امیرمسعود و خواهرش پوران. کنار محفظه شیشه ای گور رهی معیری هم اطلاعیه ای نصب شده: «عکس فوری گرفته می شود.» شاید پیرزن و نوه اش که حالا دیگر اجازه عکاسی و فیلمبرداری به مراجعان را نمی دهند عکس فوری را راهی برای کسب درآمد دانسته اند. عکس هایی از گور رهی معیری و ملک الشعرا و فروغ فرخزاد هم کنار دیگر عکس ها فروخته می شود. ظهیرالدوله یکی از وزرای دربار ناصرالدین شاه قاجار بود و بعد از آنکه به جرگه مریدان صفی علیشاه درآمد انجمنی از اصلاح طلبان و روشنفکران را ایجاد کرد تا به مبارزه با خرافات و استبداد بپردازند. این انجمن بعد از به توپ بسته شدن مجلس به اتهام همکاری با مشروطه خواهان ویران شد. ظهیرالدوله بعد از این واقعه تصمیم گرفت ملک خود را در نزدیکی امام زاده قاسم شمیران وقف خانقاه و انجمن کند و اداره آن را به انجمن اخوت بسپارد؛ انجمنی که دیگر نشانی از آن نیست و درویش رضا آخرین عضو آن شوهر همین پیرزنی است که امروزه از گورستان محافظت می کند. گورستان ظهیرالدوله وضع مطلوبی ندارد با آنکه سیاوش صابری مدیردفتر حفاظت از ابنیه تاریخی معتقد است: «گورستان ظهیرالدوله، تاریخی نیست چرا که هیچ یک از سنگ قبرها ویژه نیستند و اموال منقول تاریخی نیز همراه اجساد دفن نشده است.» او تنها ویژگی ارزشمند این گورستان را دفن شدن مشاهیر فرهنگی و هنری معاصر می داند: «در این گورستان و دیگر گورستان های تاریخی تهران چون ابن بابویه، مشاهیر مختلف با گرایش های مختلف سیاسی و فرهنگی دفن شده اند، بنابراین لازم است برای هر گرایش صنفی وجود داشته باشد تا به این گورستان ها توجه کند.» به گفته او یک سال برای مرمت گورهای آسیب دیده بودجه ای اختصاص می یابد اما لازم است تا مرمت هرسال تکراری شود در حالی که این امکان وجود ندارد. او به تخریب چند باره سنگ قبر احمد شاملو اشاره می کند: «شاعران و سیاستمداران معاصر با گذشت زمان ارزش واقعی خود را پیدا می کنند؛ مثل مقبره فردوسی، مولانا و شمس که تازه مردم به ارزش آن پی برده اند.» صابری معتقد است: بسیاری از مردم ما شاعران و هنرمندان معاصر را نمی شناسند، ابتدا باید مردم با فرهنگ خود آشتی کنند بعد به فکر حفظ مکان هایی چون گورستان ظهیرالدوله باشند.» اما سیامک اسکندری کارشناس سازمان میراث فرهنگی از قابلیت گورستان هایی می گوید که می توانند به یک قطب فرهنگی تبدیل شوند: «آرامگاه سنت کریستین اندرسن در دانمارک محل برگزاری بسیاری از محافل و بزرگداشت های ادبی است.» البته صابری معتقد است: «مردم ایران، مردم شادی نیستند و به قدر کافی غم و اضطراب دارند به همین دلیل علاقه ای به برگزاری مراسم فرهنگی در گورستان ها ندارند.» سازمان میراث فرهنگی حدود دو سال پیش طرحی را در قالب مستندسازی با هدف ساماندهی این گورستان تهیه کرد. یکی از کارشناسان مسوول تهیه این طرح درباره گورستان ظهیر الدوله می گوید: «گورستان از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست و با توجه به اینکه گورستان در فهرست میراث ملی ثبت شده ساماندهی اولیه آن با توجه به نظر مهندسان مشاور تنها به شکل مقدماتی تهیه شده است.» طبق این طرح، قرار است بخشی از دیوارهای گورستان خراب شود و خانقاه که در کنار این گورستان کوچک قرار گرفته، مرمت شود و گورستان با توجه به حجم مراجعه کنندگان قابلیت سرویس دهی بیشتری پیدا کند. به گفته این کارشناس این گورستان دارای حریم تاریخی است اما متاسفانه در اطراف گورستان ساختمان های بلندی ساخته شده که محیط این گورستان را تحت تاثیر قرار داده است. کنار گورستان تاریخی ظهیر الدوله سه گورستان دیگر نیز وجود داشت که روی یکی از این گورستان ها ساختمانی بنا شده است. دو خانه کنار گورستان ظهیر الدوله نیز هنوز گورستان است هرچند همیشه در آنها بسته است. به اعتقاد این کارشناس گورستان ظهیرالدوله متعلق به بخش خصوصی است و سازمان میراث فرهنگی اجازه ندارد در اداره آن دخالت کند. سازمان میراث فرهنگی تنها متولی حفظ و مرمت این گورستان است. به گفته او اگر امسال اعتباری برای مرمت این گورستان در نظر گرفته شود، طرح تهیه شده اجرا می شود. او از اختیارات سرایدار این گورستان می گوید: «آنها می توانند منافعی را کسب کنند اما این انتفاع باید منظم و با برنامه باشد.» یکی دیگر از کارشناسان حوزه میراث فرهنگی هم پیشنهاد می کند برای اداره اصولی و درست ظهیرالدوله هیات امنایی برای گورستان تشکیل شود: «در گورستان می تواند همه روزه برای دیدار بازماندگان و دوستداران این هنرمندان باز باشد و وجود هیات امنا کمک می کند تا مرمت سنگ قبر های شکسته سریع تر انجام شود و ظهیرالدوله به مکانی برای برگزاری نشست های فرهنگی و ادبی تبدیل شود.»

Saturday, June 28, 2008


دختر دانشجو قرباني تعرض دو پسر جوان شد

اعتماد: کنکاش درباره علت خودکشي يک دختر دانشجو راز تعرض به وي را برملا کرد.به گزارش خبرنگار ما يک ماه پيش پرونده مرگ دختر دانشجويي به نام «مونا» به پليس آگاهي تهران ارجاع شد و کارآگاهان پس از تحقيق درباره مرگ اين دختر تاکيد کردند وي خودکشي کرده است.با قطعي شدن اين موضوع در حالي که پرونده مراحل پاياني خود را مي گذراند و در آستانه مختومه شدن بود خانواده مونا با مراجعه نزد کارآگاهان از دو پسر شکايت و آنها را مقصر مرگ فرزندشان معرفي کردند. والدين دختر دانشجو گفتند اين دو پسر مونا را مورد تعرض قرار داده و از وي فيلم تهيه کرده بودند.پس از طرح اين شکايت کارآگاهان بررسي هاي خود را درباره صحت و سقم موضوع آغاز کردند و شواهدي به دست آوردند که گفته هاي والدين مونا را تاييد مي کرد. در ادامه دو پسر متجاوز به نام هاي عليرضا و مهدي شناسايي شدند و ماموران اين دو را در خانه هايشان واقع در شهرک وليعصر و خيابان استاد معين بازداشت کردند. هر دو متهم در بازجويي ها جرم شان را پذيرفتند. عليرضا در اعترافاتش گفت؛ من چندي قبل با مونا آشنا شدم و با چرب زباني و ابراز علاقه توانستم رابطه دوستانه ام را با وي آغاز کنم. پس از گذشت چند روز موضوع را به مهدي اطلاع دادم و نقشه کشيديم اين دختر را به خانه مان بکشانيم و مورد تعرض قرار دهيم. بعد از اينکه توانستم مونا را به بهانه گفت وگو درباره مسائل مختلف زندگي فريب بدهم و به خانه ام بکشانم به همراه مهدي وي را مورد آزار قرار داديم. او به شدت در برابر ما مقاومت مي کرد و قصد داشت از خانه فرار کند اما موفق به اين کار نشد. از سويي ما که احتمال مي داديم وي از ما شکايت کند از مونا فيلم گرفتيم.در ادامه تحقيقات مهدي گفت؛ با تهيه فيلم مونا را تهديد کرديم اگر درباره تعرض با کسي صحبت کند فيلم وي را پخش خواهيم کرد. بعد از چند روز نقشه تازه يي به ذهن مان خطور کرد و تصميم گرفتيم با فيلمي که در اختيار داشتيم از اين دختر اخاذي کنيم، به همين خاطر مرتب با وي تماس مي گرفتيم و تهديد مي کرديم اگر هر چه سريع تر مبلغ درخواستي مان را فراهم نکند فيلم را تکثير مي کنيم. به رغم تمام اين تهديدها در مرگ مونا هيچ نقشي نداشتيم.پس از اعترافات اين دو متهم و مشخص شدن اين موضوع که تهديدهاي دو پسر جوان سبب خودکشي دختر دانشجو شده است، متهمان به دستور بازپرس پرونده تا زمان تصميم گيري نهايي روانه زندان شدند.

Thursday, March 06, 2008

رانندگان تاکسی تورنتو زیر خط فقر

http://www.politicofcanada.blogspot.com/

رانندگان تاکسی زیر خط فقر

روز چهارشنبه 13فوریه ساعت 10 صبح کنفرانس مطبوعاتی در مورد وضعیت رانندگان تاکسی تورنتو در محل سالن شماره 2 در شهرداری تورنتو برگزار شد. این گزارش 30 صفحه ای خود حاصل مطالعاتی بود که از نوامبر 2006 تا اکتبر 2007 طول کشیده بود. بر اساس یافته های این گزارش، رانندگان تاکسی شیفت ساعتی 3.44$ درآمد دارند و آنها حداقل هفته ای 72 ساعت کار می کنند. در حدود 600 ایرانی نیمه وقت و تمام وقت در این شغل هستند و سابقه بعضی از آنها به 20 سال هم می رسد. جمشید باقرزاده از فعالان اجتماعی و سیاسی و رئیس انجمن رانندگان تاکسی کاناداCanada Taxi Drivers Association و احمد گلکان معاون این انجمن که از ابتدای این گزارش حضور و همکاری فعالی داشتند، به همراه چند تن از فعالان رانندگان تاکسی مانند اون لیچ بخشی از رانندگان تاکسی را نمایندگی می کردند. متن کامل گزارش را دراین لینک بخوانید: http://shahrvand.com/?c=118&a=3565

Monday, March 03, 2008

Anecdote

با خواندن حكايت زير، اين پرسش ايجاد مي‌شود كه : در زمان فعلي مسئولين ما مانند اميركبير نيستند يا ما همان‌مردميم ؟ چرا كه جداي از شرايط ظاهري جامعه، خيلي اوضاعمان با آن زمان تفاوت ندارد. قبول نداريد ؟ كافيست كمي به خودمان و اطرافمان نگاه كنيد تا ببينيد بازار جن و پری و رمال‌ها و دعانويس ها امام زمانها ، سفرهای سکینه ، رقیه ، اصغر و اکبر وابوالفضل در هر طبقه ای چه دارا و چه ندار چه داغ است و در بسياري موارد جهل و ناداني چه برسرمان مي‌آورد.


روزی كه اميركبير گريست
در سال ۱۲۶۴ قمري، نخستين برنامه‌ي دولت ايران براي واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجواناني ايراني را آبله‌كوبي مي‌كردند.
اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبي به اميركبير خبردادند كه مردم از روي ناآگاهي نمي‌خواهند واكسن بزنند. به‌ويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مي‌شود هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جان باخته‌اند، امير بي‌درنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله مي‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و ناداني مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبي سرباز زدند.
شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مي‌شدند يا از شهر بيرون مي‌رفتند روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همه‌ي شهر تهران و روستاهاي پيرامون آن فقط سي‌صد و سي نفر آبله كوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزي را كه فرزندش از بيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند.
امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براي نجات بچه‌هايتان آبله‌كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مي‌شود.
امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست داده‌اي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.
پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمي‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني اميركبير را در حال گريستن ديده بود.
علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از بيماري آبله مرده‌اند.
ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: عجب، من تصور مي‌كردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هاي‌هاي مي‌گريد.
سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براي دو بچه‌ي شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست.
امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشك‌هايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زماني كه ما سرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده‌اند امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم.
اگر ما در هر روستا و كوچه و خياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مي‌كنند. تمام ايراني‌ها اولاد حقيقي من هستند و من از اين مي‌گريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند.

روش سبز کردن سبزه


روش سبز کردن سبزه

براي سبز کردن سبزه ابتدا گندم يا ماشک يا ماش يا عدس ريز را توي آب مي ريزيم و حدود سه روز در آب نگاه مي داريم البته هر روز براي جلوگيري از گنديدن دانه بايد آبش را عوض کنيم. حواسمان باشد که آب گرم روي دانه ها نريزيم بلکه فقط با آب سرد آبش را عوض کنيم.
بعد از سه روز يک تکه پارچه از جنس کتان يا ململ يا چلوار درشت باف مناسب که رطوبت را در خودش نگاه دارد در ضمن آنقدر کلفت نباشد که مانع عبور هوا شود پيدا مي کنيم. دانه ها را آبکش مي کنيم. پارچه را خيس مي کنيم و ميچلانيم در حدي که مرطوب باشد ولي آبچکان نباشد. دانه ها را وسط پارچه مي ريزيم و پارچه را به شکل بقچه جمع مي‌کنيم و درظرفي قرار مي دهيم. به همين وضع نگاه مي داريم تا زماني که اولين جوانه هاي سفيد از دانه ها بيرون بزند. فقط در حدي که جوانه‌ها نوک بزنند. پارچه‌اي که دور دانه ها پيچيديم هيچ وقت نبايد خشک بشود .مي توان با آبپاشي که براي آبپاشي روي برگ گل ها به کار مي بريم يا با پشنگه کردن آب بوسيله انگشتان پارچه را مرطوب کرد. بعضي ها معتقدند که در اين مرحله بايد محل دانه ها گرم ولي تاريک باشد. وقتي اولين جوانه ها زده شده ( قبل از اينکه سبز بشود فقط سفيدي اش اندکي ظاهر شود) دانه ها را در سيني پهن مي کنيم با ضخامت حدود يک و نيم سانتي متر و پارچه را روي آنها مي کشيم. و هرروز هم پارچه را مرطوب مي کنيم.تا زماني که جوانه ها روبه سبزي بگذارند ديگر پارچه را بر مي داريم و مي گذاريم زير نور آفتاب يا چراغ مهتابي رشد کنند و ذره ذره از کناره هاي سيني آبياري اش مي کنيم . نه آنقدر کم که به بعضي جاها آب نرسد و بخشکد و نه آنقدرزياد که جوانه ها بگندد.

Saturday, January 19, 2008

قبرستان 'معجزه آمیز' قندهار

قبرستان 'معجزه آمیز' قندهار
در کشوری با نرخ بالای بیکاری و بیسوادی، تعجبی ندارد که زیارتگاهها محلی برای امید مردم نیازمند و فقیر باشند
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2008/01/080118_v-da-kandhar-arab-cemetery.shtml

Labels