Saturday, November 22, 2008
"برادر جان" با صدای ماندگار "داریوش"
Tuesday, July 22, 2008
به یاد احمد شاملو
آن غول زیبا
پرتو نوریعلا
که گفته است / من آخرین بازمانده فرزانگان زمینم؟
من آن غول زیبایم / که در استوای زمین ایستاده است
غریق زلالی همه آبهای جهان / و چشمانداز شیطنتش
خاستگاه ستاره یی است.
«شکفتن در مه»
وقتی در خلوت خویش، اشعار شاملو را زمزمه میکنید و از همزبانی او با دل و روح خود شگفت زده میشوید، وقتی قدیمیترین شعرش را تَر و تازه و پر از مصداق در برابر خویش میبینید، آیا میان آن «رندی» که هفتصد سال پیش تک و تنها به جنگ با ظلم و زهد فروشان رفت و با صدای بلند اعلام کرد «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم» شباهتی با این «غول زیبا» نمیبینید که به صداقت و جرأت اعتراف میکند که به نیازها و خواهشهایش دلبسته است و در ورای این دنیای خاکی به هیچ چیز اعتقادی ندارد؟
احمد شاملو در سخنرانی خود تحت عنوان «مفهوم رندی در حافظ» که به سال ۱۹۹۰ در دانشگاه هاروارد ایراد کرد، «رند» را کسی میخوانَد که مصلحت اندیش نیست و غم بیش و کم ندارد. از این رو به آسانی پرده از روی واقعیتهای کتمان شده یا فراموش شده برمیدارد. او در همین راستا از مفهوم «روشنفکر» یاد میکند. به نظر او در جوامعی چون جامعه ایران که سالها تحت ظلم و انقیاد بوده، کلمه روشنفکر نه مترادف انتلکتوئل غربی، که چیزی معادل «رندی» است. از نگاه شاملو روشنفکر کسی است که مرعوب هیاهوی بسیار نمیشود، در قدرتهای حاکمه شریک نیست، و آگاهی را بیهیچ کم و کسر و ملاحظهای به میان تودههای مردم میبرد.
Sunday, July 13, 2008
گورستانی با سنگ های شکسته
Saturday, June 28, 2008
دختر دانشجو قرباني تعرض دو پسر جوان شد | |||||
اعتماد: کنکاش درباره علت خودکشي يک دختر دانشجو راز تعرض به وي را برملا کرد.به گزارش خبرنگار ما يک ماه پيش پرونده مرگ دختر دانشجويي به نام «مونا» به پليس آگاهي تهران ارجاع شد و کارآگاهان پس از تحقيق درباره مرگ اين دختر تاکيد کردند وي خودکشي کرده است.با قطعي شدن اين موضوع در حالي که پرونده مراحل پاياني خود را مي گذراند و در آستانه مختومه شدن بود خانواده مونا با مراجعه نزد کارآگاهان از دو پسر شکايت و آنها را مقصر مرگ فرزندشان معرفي کردند. والدين دختر دانشجو گفتند اين دو پسر مونا را مورد تعرض قرار داده و از وي فيلم تهيه کرده بودند.پس از طرح اين شکايت کارآگاهان بررسي هاي خود را درباره صحت و سقم موضوع آغاز کردند و شواهدي به دست آوردند که گفته هاي والدين مونا را تاييد مي کرد. در ادامه دو پسر متجاوز به نام هاي عليرضا و مهدي شناسايي شدند و ماموران اين دو را در خانه هايشان واقع در شهرک وليعصر و خيابان استاد معين بازداشت کردند. هر دو متهم در بازجويي ها جرم شان را پذيرفتند. عليرضا در اعترافاتش گفت؛ من چندي قبل با مونا آشنا شدم و با چرب زباني و ابراز علاقه توانستم رابطه دوستانه ام را با وي آغاز کنم. پس از گذشت چند روز موضوع را به مهدي اطلاع دادم و نقشه کشيديم اين دختر را به خانه مان بکشانيم و مورد تعرض قرار دهيم. بعد از اينکه توانستم مونا را به بهانه گفت وگو درباره مسائل مختلف زندگي فريب بدهم و به خانه ام بکشانم به همراه مهدي وي را مورد آزار قرار داديم. او به شدت در برابر ما مقاومت مي کرد و قصد داشت از خانه فرار کند اما موفق به اين کار نشد. از سويي ما که احتمال مي داديم وي از ما شکايت کند از مونا فيلم گرفتيم.در ادامه تحقيقات مهدي گفت؛ با تهيه فيلم مونا را تهديد کرديم اگر درباره تعرض با کسي صحبت کند فيلم وي را پخش خواهيم کرد. بعد از چند روز نقشه تازه يي به ذهن مان خطور کرد و تصميم گرفتيم با فيلمي که در اختيار داشتيم از اين دختر اخاذي کنيم، به همين خاطر مرتب با وي تماس مي گرفتيم و تهديد مي کرديم اگر هر چه سريع تر مبلغ درخواستي مان را فراهم نکند فيلم را تکثير مي کنيم. به رغم تمام اين تهديدها در مرگ مونا هيچ نقشي نداشتيم.پس از اعترافات اين دو متهم و مشخص شدن اين موضوع که تهديدهاي دو پسر جوان سبب خودکشي دختر دانشجو شده است، متهمان به دستور بازپرس پرونده تا زمان تصميم گيري نهايي روانه زندان شدند. |
Thursday, March 06, 2008
رانندگان تاکسی تورنتو زیر خط فقر
رانندگان تاکسی زیر خط فقر
روز چهارشنبه 13فوریه ساعت 10 صبح کنفرانس مطبوعاتی در مورد وضعیت رانندگان تاکسی تورنتو در محل سالن شماره 2 در شهرداری تورنتو برگزار شد. این گزارش 30 صفحه ای خود حاصل مطالعاتی بود که از نوامبر 2006 تا اکتبر 2007 طول کشیده بود. بر اساس یافته های این گزارش، رانندگان تاکسی شیفت ساعتی 3.44$ درآمد دارند و آنها حداقل هفته ای 72 ساعت کار می کنند. در حدود 600 ایرانی نیمه وقت و تمام وقت در این شغل هستند و سابقه بعضی از آنها به 20 سال هم می رسد. جمشید باقرزاده از فعالان اجتماعی و سیاسی و رئیس انجمن رانندگان تاکسی کاناداCanada Taxi Drivers Association و احمد گلکان معاون این انجمن که از ابتدای این گزارش حضور و همکاری فعالی داشتند، به همراه چند تن از فعالان رانندگان تاکسی مانند اون لیچ بخشی از رانندگان تاکسی را نمایندگی می کردند. متن کامل گزارش را دراین لینک بخوانید: http://shahrvand.com/?c=118&a=3565
Monday, March 03, 2008
Anecdote
روزی كه اميركبير گريست
در سال ۱۲۶۴ قمري، نخستين برنامهي دولت ايران براي واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجواناني ايراني را آبلهكوبي ميكردند.
اما چند روز پس از آغاز آبلهكوبي به اميركبير خبردادند كه مردم از روي ناآگاهي نميخواهند واكسن بزنند. بهويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويسها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه يافتن جن به خون انسان ميشود هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جان باختهاند، امير بيدرنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله ميكوبند. اما نفوذ سخن دعانويسها و ناداني مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهكوبي سرباز زدند.
شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان ميشدند يا از شهر بيرون ميرفتند روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همهي شهر تهران و روستاهاي پيرامون آن فقط سيصد و سي نفر آبله كوبيدهاند. در همان روز، پاره دوزي را كه فرزندش از بيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند.
امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براي نجات بچههايتان آبلهكوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده ميشود.
امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست دادهاي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.
پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنميگردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني اميركبير را در حال گريستن ديده بود.
علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از بيماري آبله مردهاند.
ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: عجب، من تصور ميكردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هايهاي ميگريد.
سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براي دو بچهي شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست.
امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشكهايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زماني كه ما سرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيدهاند امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم.
اگر ما در هر روستا و كوچه و خياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويسها بساطشان را جمع ميكنند. تمام ايرانيها اولاد حقيقي من هستند و من از اين ميگريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند.
روش سبز کردن سبزه
بعد از سه روز يک تکه پارچه از جنس کتان يا ململ يا چلوار درشت باف مناسب که رطوبت را در خودش نگاه دارد در ضمن آنقدر کلفت نباشد که مانع عبور هوا شود پيدا مي کنيم. دانه ها را آبکش مي کنيم. پارچه را خيس مي کنيم و ميچلانيم در حدي که مرطوب باشد ولي آبچکان نباشد. دانه ها را وسط پارچه مي ريزيم و پارچه را به شکل بقچه جمع ميکنيم و درظرفي قرار مي دهيم. به همين وضع نگاه مي داريم تا زماني که اولين جوانه هاي سفيد از دانه ها بيرون بزند. فقط در حدي که جوانهها نوک بزنند. پارچهاي که دور دانه ها پيچيديم هيچ وقت نبايد خشک بشود .مي توان با آبپاشي که براي آبپاشي روي برگ گل ها به کار مي بريم يا با پشنگه کردن آب بوسيله انگشتان پارچه را مرطوب کرد. بعضي ها معتقدند که در اين مرحله بايد محل دانه ها گرم ولي تاريک باشد. وقتي اولين جوانه ها زده شده ( قبل از اينکه سبز بشود فقط سفيدي اش اندکي ظاهر شود) دانه ها را در سيني پهن مي کنيم با ضخامت حدود يک و نيم سانتي متر و پارچه را روي آنها مي کشيم. و هرروز هم پارچه را مرطوب مي کنيم.تا زماني که جوانه ها روبه سبزي بگذارند ديگر پارچه را بر مي داريم و مي گذاريم زير نور آفتاب يا چراغ مهتابي رشد کنند و ذره ذره از کناره هاي سيني آبياري اش مي کنيم . نه آنقدر کم که به بعضي جاها آب نرسد و بخشکد و نه آنقدرزياد که جوانه ها بگندد.
Saturday, January 19, 2008
قبرستان 'معجزه آمیز' قندهار
در کشوری با نرخ بالای بیکاری و بیسوادی، تعجبی ندارد که زیارتگاهها محلی برای امید مردم نیازمند و فقیر باشند
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2008/01/080118_v-da-kandhar-arab-cemetery.shtml